جانشین به حق پیامبر(ص)

هیئت محبان الحسین (ع) جنوبغرب تهران


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبان الحسین (ع) جنوبغرب تهران
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 92
بازدید هفته : 214
بازدید ماه : 212
بازدید کل : 246669
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

" by pagerank"

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


جانشین به حق پیامبر(ص)
نویسنده : خادم الحسین
تاریخ :

مکارم اخلاقی راکه به تعلیم الهی آموخته بودبه من آموزش میداد ومن نیزباتمام تلاش،به دقت وتمام وکمال آموزش های اوراباجان ودل میپذیرفتم وبکارمیبستم دران ایام ففقط آن حضرت وهمسرش حضرت خدیجه ومن مسلمان بودیم.من به خوبی میدانستم که اوپیامبرخداست.نوروحی آسمانی رابروشنی میدیدم وبوی خوش نبوت راآشکارااستشمام میکردم.فراموش نمیکنم آنگاه وحی الهی براونازل شد،صدای ناله ای گوشم راآزرد به پیامبرعرض کردم:یارسول الله این ناله چه بود؟واوفرمود:این ناله شیطان بودکه بابعثت من ازاین که پیروانم بهده وبرده او باشندناامیدومایوس شد.پیامبر پس ازاین سخنان باخوشحالی به من فرمود:

علی جان!این رابدان که انچه رامن میشنوم توهم میشنوی!آنچه راکه من میبینم توهم میبینی ،جزانکه تومثل من پیامبرخدانیستی.اما علی جان آگاه باش که تووزیروپشتیبان ویاورمن درامر نبوت میباشی .تو درراه خیروخوبی گام برمیداری ."نحج البلاغه،نسخه صبحی صالح،صفحه406خطبه192،انتشارات اسوه.”

سه سال از بعثت پیامبر میگذشتمنوجناب خدیجه همسررسول خدا اولین کسانی بودیم که رسما"به اوایمان آوردیم البته پیش ازبعثت نیز نشانه های نبوت رادراومیدیدیم اماهنگام بعثت به دعوت رسمی او نیزپاسخ مثبت دادیم.پس ازسه سال دعوت پنهانی دستوری جدیدازسوی خداوند آمد:وأنذرعشیرتک الاقربین.(ای پیامبرخویشاوندان نزدیک خودرابه اسلام دعوت کن).بااین فرمان پیامبردعوت خودرا آشکارساخت.اوپیام توحیدویکتا پرستی رابرخویشاوندان ابلاغ کرد.درمهمانی حدودچهل نفر درخانه پیامبر گرد آمدند،وقتی سفره غذا پهن شد،به نظر آمد که آن غذای اندک آن جماعت ،گرسنه اماجای شگفتی بود که باآن غذای اندک تمام آن گروه سیرشدند.پس از صرف غذا وقتی پیامبر خواست تاسخن بگوید ابولهب یکی از عموهای آن حضرت بی مقدمه وبسیاربی ادبانه وگستاخانه گفت:عجب جادویی!این غذای اندک چگونه همه ماراسیرکرد.با این سخن مجلس آمادگی شنیدن بیانات پیامبر راازدست دادوجناب هم سخن نفرمودومجلس پراکنده شد.وروز دیگربه دستور پیامبرهمان غذارا آماده کردم وهمان افراد رادعوت نمودم این بارنیزباآن غذای کم وکاسه ای شیر همگی خوردند ونوشیدند وسیروسیراب شدند.وپیامبر سخن خود را آغاز نمودند.خداوند به من دستور داده تاشمارابه انچه که خیردنیاوآخرتتان درآن است دعوت کنم.هرکدام ازشما که هم اینک به دعوت من پاسخ مثبت دهدمرادرکارپیامبری یاوروپشتیبان باشداو برادرووصی ووزیروجانشین من پس ازمن خواهد بود.وقتی سخنان کوتاه ولی پرمغز وگویای پیامبر پیان یافت همه حاضران سکوت کردند وهیچ یک سخنی نگفتند.درواقع دعوتش را اجتناب نکردند.من که از همه کوچک تر بودم برخاستم وگفتم:ای پیامبر خدادرآنچه که برای آن برانگیخته شده ای من یاور وپشتیبان تو خواهم بود.پیامبرکه این سخن را ازمن شنید،گویا منتظر همین پاسخ بود.بلا فاصله دست مراگرفت وفرمود:ان هذا أخی و وصیی ووزیری وخلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا.(این علی برادر ووصی ووزیر وجانشین من درمیان شماست به سخن او گوش فرادهید وازوی فرمان ببرید.

الف-مدارک شیعه-تفسیر علی بن ابراهیم قمی جلد2صفحه100..2-تفسیر بیان جلد8صفحه67.

ب-مدارک سنی-شواهدالتنزیل جلد1صفحه421..2-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد13صفحه219..3-تفسیرابن کثیر جلد3صفحه464.

یکی از حربه های حیله گرند منافقان ویهودیان دشمن اسلام وامن زدن به اختلافهای دیرینه میان اوس وخزرج،وایجاد دشمنی وکینه توزی میان مسلمانان بود آنها میکوشیدند باروش های گوناگون به هرترتیبی که میخواهند میان مسلمانان اختلاف ودشمنی پدید اورند.چندماهی از هجرت پیامبربه مدینه نگذشته بود که یک روز پیامبر همه مسلمانان مهاجرین وانصار رافرمان داد تادرمسجد جمع شوندوبه ایشان فرمود:خداوند فرموده استکانماالمومنون اخوه.مومنان بایکدیگربرادرند.من امروز میخواهم به این سخن اسمانی والهی جامه عمل بپوشانم.ازاین رو میان همگی شما دوبه دو پیمان برادری میبندم .آنگاه پیامبر میان ابوبکر عمر عثمان وعبد الرحمن وسلمان وابوذر،مقدادوعمار ودیگر مهاجرین وانصارفآنان که ویژگی های روحی وخلق وخویشان تناسب بیشتری با یکدیگر داشت پیمان برادری استوار ساخت.پیامبربااین کارخردمندانه منافقان را نا امیدکردوراه را برای ایجاد اختلاف میان مسلمانان بست.امادرآن ماجرای بستن پیمان برادری میان مسلمانان .میان من ویکی ازمهاجرین یا انصارفپیمانی برقرارنفرمود.خودش راهم با کسی برادراعلام نکرد.من به شدت اندوهگین شدم وعرض کردمکپدرومادرم فدای توباد!میان من وهیچیک ازمسلمانان عقد برادری نبستی؟آن حضرت باشادی وخوش رویی فرمود:علی جان!علت آن که میان تو وکسی پیمان برادری نبستم از آن روبودکه توبرادرمن باشی ومن هم برادرتو.تو وصی ووزیر وجانشین من میان امتم هستی.اگر وامی برگردن من باشد وام مراتو اداخواهی کردووعده های ورا تو به انجام میرسانی.جزتوشایسته نیست که کس دیگری غسل مرابه عهده بگیردودرپایان این سخنان امیدبخش فرمود:انت منی به منزلته هارون من موسی الا انه و لا نبی بعدی.منزلت تو به من همانند جایگاه هارون به موسی است بااین تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد آمد.1-بحارالانوارجلد38صفحه334.

2-تاریخ الخلفا صفحه170.

3-شرح ابن ابی الحدیدبرنهج البلاغه جلد6صفحه167وجلد18صفحه24.




:: موضوعات مرتبط: روایات , ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان محفل محبان الحسین

 و آدرس masoud.mozafary.LXB.ir لینک نمایید

 سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته

در صورت وجود لینک ما در سایت شما

 لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. باتشکر.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 22
:: کل نظرات : 2

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 15
:: باردید دیروز : 92
:: بازدید هفته : 214
:: بازدید ماه : 212
:: بازدید سال : 994
:: بازدید کلی : 246669

RSS

Powered By
loxblog.Com